1402 . تهران
برآیند بیرونی مفهوم کار،
نان است و بنیادی ترین نیروی زن دگی، زن است.
کار + زندگی، ترجمان ایده نان + زن است.
نان
«نام اعظم خدا، نان است اما این را جایی نمی توان گفت»
مصیبت نامه ی عطار
در شعر کهن، که مهمترین پایگاه نظام تعقلی و مرام اندیشه ایرانیان در میزگرد فرهنگی جهانیان است، نان همواره سمبل «روز» و «روزی» بوده است که این رمز در حافظه جمعی ما بخشی از فرهنگ محاورهای تا به امروز شده است.
نان، ابتداییترین شکل از خوراک است که بعنوان توشه بدست آمده از کار تلقی میشود. شگفت اینکه، نان، خود «مسکن» و مفهوم متافیزیکی «خانه» را هدف میگیرد.
مخاطبش همه وقت است، میتواند «شبانه روزی» فرض شود. مخاطبش همه کس است. مدیومیست که میتواند حصارِ میان طبقه کارگر از مرفه را بشکند. در صف خرید نان، از کودک زبالهگرد و زن خانهدار و تاجر محله، همه و همه پشت سرهم در صف میایستند و مبنا انصاف و حق است نه دارایی های خوش به مزاج آمدهِ روزگار!
زن
زن مادر خدایان است.
پر و بالی دارد که توان پرواز به بی کران، تخیل میبخشدش.
و خدایان همچون مردانند،
بر سینه ی زنی زاده می شوند و می میرند.
میشله
برنامه کلی پروژه بواسطه همراهی تمام شخصیت های زن با شهرزاد(کارفرما) شکل میگیرد، که این بین، همسرش در این پروژه خانوادگی همراهش هست تا خشونت سنتِ کفِ خیابان را با تمام ظرفیت ظرافتهای زنانه ممزوج میکند/
شهرزاد با نبوغ و جسارتش
در طبقه زیرزمین به شوهرش،
همکف با دختر دانشجو (دریا) بابت حسابرسی و فروش و پیشخوان،در طبقه سوم (کارگاه خانگی) با زنهای همسایه برای تولید مواد اولیه لقمه ها، همپاست و از همه اینها مهمتر،
در طبقه دوم به تربیت تنها فرزندش جهت میدهد.از منظر او این پروژه فکری، در هر طبقهاش به مثابه کارگاه اجتماعیست بس مهم، برای شکل گیری شخصیت پسر کوچکش!
از دو دروازه وارد مي شويم/
درون، چيزي جز بيرون ش نيست/
کل، همان مغز (برنامه) دوگانه خواسته شده است/
به مثابه دو خمير نرم (پوسته) که بر هم لغزيده اند/
جز اين دو /
سنگريزه هاي تنور «سنگ+ک» است که از درون به سوي کف ها مي خزد /
و خود را به گذرگاه مي رساند…
میل / نشانه
هر رسته کاریای که با پخت سر و کار دارد، ناگزیر، تنور بخشی اصلی آن است و از منظرگونه شناسی، تنور (از درون) با دودکش (از بیرون) تجسم مییابد. نهتنها دودکش امر تحمیل شده به بدنه معماری نانوایی نیست، بلکه جزء لاینفک و اتفاقاً بههمراه تنور، شالوده بعد زیباییشناختی آن را شکل میدهد؛
نظیر
آخرین
میلهایِ
بازمانده
و سر به فلک کشیدهِ
فرتوتِ کورههایِ
آجرپزیِ
دشتهایِ
جنوبیِ
تهران..
یا مثال دیگر،
گالری/کارخانه آبجو آرگو.
بنابراین ما بجای تاسیساتی رفتار کردن با دودکش،
به آن شأن ویژه دادیم تا آن را به یک نشانه شهری تبدیل کنیم.
متراژ بنا:
متراژ زمین:
تیم طراحی:
400 متر مربع
69 متر مربع
ناتالی عیشونژادیان
فروغ سیدی
مونا افرازی